کد مطلب:36723 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:112

یاس از رحمت و کرم باری بزرگترین گناه است











خداوند از آدمیان بهانه نمی گیرد تا آنها را به جهنم ببرد، یا با آنها درپیچد و بر زمینشان بزند. بهشت را به بهانه دهند به بها ندهند. انسانها همه بندگان و مخلوقات او هستند. خداوند آنها را دوست دارد و دوست داشتن او، تجلی جواد و كریم بودن اوست.[1] به همین دلیل هم او خود به آدمیان آموخته است كه هیچ گاه از رحمت او نومید نباشند و هیچ گاه نپندارند كه كارشان به بن بستی عبور ناپذیر و به بیماری درمان ناشدنی ای رسیده است:


تو مگو ما را بدآن شه بار نیست
با كریمان كارها دشوار نیست


(مثنوی، دفتر اول، بیت 221)

مردم با خدای كریمی رو به رو هستند و لذا باید علاج خود را آسان ببینند. خداوند سختگیری نمی كند و برای در فشار نهادن بندگان خود دلیل نمی تراشد. همواره مهلت می دهد تا مجال بازگشت برای بندگان

[صفحه 257]

فراهم باشد. در آن هنگام كه فضیحتی دامن گیر بنده ای شود، ستاری می كند و بر عیب او پرده می پوشاند. و با این كار به آدمیان نیز می آموزد كه ستار باشند و عیب دیگران را فاش نكنند و پرده ی دیگران را ندرند. وقتی كه بنده ای می خواهد به سوی او برگردد، در را نمی بندد و شرایط سختی بر سر راهش نمی گذارد. بلكه به دوستانه ترین وجهی او را به خود می پذیرد. و اصلا خود او شرایطش را فراهم می كند. به قول مولانا:


چون خدا خواهد كه پرده ی كس درد
میلش اندر طعنه پاكان برد


ور خدا خواهد كه پوشد عیب كس
كم زند در عیب معیوبان نفس


چون خدا خواهد كه مان یاری كند
میل ما را جانب زاری كند


(مثنوی، دفتر اول، ابیات 818 -820)

هیچ گناه و عیبی وجود ندارد كه آدمی را برای همیشه از چشم خداوند بیندازد. البته آدمیان باید در میان خوف و رجا زندگی كنند و بهوش باشند مبادا كاری كنند كه نادانسته خود را از چشم خداوند بیندازند. این، هراس همیشگی هر سالك هشیاری است كه مبادا وجودش چندان بیمار و آلوده شود كه دیگر امید علاجش نرود. اما در عین حال بنده هیچ گاه حق ندارد كه كار خود را در مقابل خدا به پایان رسیده بداند و فكر كند كه حتی دستان پر مهر خداوند هم نمی تواند او را تطهیر كند. یاس از رحمت خداوند از بزرگترین گناهان است. در دعای ابوحمزه ثمالی خوانده ایم كه:

و ای جهل یا رب لا یسفه جودك و ای زمان اطول من اناتك...:

خداوندا مگر خطایی هست كه از جود تو بزرگتر باشد و مگر زمانی

[صفحه 258]

هست كه از طول حلم تو طولانی تر باشد

یا به تعبیر امیرالمومنین (ع) خداوند یك گناه را همان یك گناه محسوب می كند، اما یك حسنه را ده حسنه می داند و ده برابر پاداش می دهد. (و حسب سیئتك واحده و حسب حسنتك عشرا) این تعبیر ماخوذ از قرآن است. خداوند در قرآن می فرماید:

من جاء بالحسنه فله عشر امثالها و من جاء بالسیئه فلا یجزی الا مثلها (الانعام، 60)

كسی كه كار نیك كند ده برابر پاداش می گیرد و كسی كه كار زشت كند جز به اندازه ی همان كار زشت كیفر نمی بیند.

چرا نیكیها در ضریب ده ضرب می شوند، اما بدیها بیشتر نمی شوند؟ به تعبیر ساده تر چرا خوبیها بركت می یابند و فزونتر و فربه تر می شوند، اما بدیها به همان اندازه كه بودند باقی می مانند؟ چرا بدیها نسبت به نیكیها بیشتر معروض زوال اند:

ان الحسنات یذهبن السیئات (هود، 114)

نیكیها مایه ی نابود شدن بدیها هستند

و حتی گاه بدیها به نیكی بدل می شوند:

فاولئك یبدل الله سیئاتهم حسنات (الفرقان، 70)

كسانی كه خداوند سیئاتشان را به نیكی بدل می كند.

یعنی گویی برد با آنهاست كه بیشتر بدی كرده اند چون بر اثر تبدیل، نیكی بیشتری نصیب می برند! این همان كیمیای توبه است كه بدیها را بدل به نیكی می كند. و اگر كسی توفیق یافت توبه كند، یعنی علیه خود شجاعانه طغیان كند، می تواند توده ای از خاك را به توده ای از طلا بدل كند و از رذایل، فضایل بسازد:

[صفحه 259]

كاملی گر خاك گیرد زر شود
ناقصی ار زر برد خاكستر شود


(مثنوی، دفتر اول، بیت 1612)

باری یك معنا و مدلول این مطلب آن است كه لطف و جود خداوند بهانه می گیرد تا آدمیان را بهشتی كند و آنها را از جهنم برهاند:


بانگ می آمد كه ای طالب بیا
جود محتاج گدایان چون گدا


(مثنوی، دفتر اول، بیت 2748)

همانطور كه گدایان خود محتاج جود هستند، جود نیز محتاج گدایان است و همه جا به دنبال نیازمندی می گردد تا به او افاضه و اعطایی كند. لازمه ی جواد بودن و كریم بودن باری همین است. جود خدا، هم نیازمند می آفریند هم نیاز نیازمند را برمی آورد. یعنی دو مقتضا دارد:


آن یكی جودش گدا آرد پدید
و ان دگر بخشد گدایان را مزید


(مثنوی، دفتر اول، بیت 2753)

و همین است معنای آن جمله ی پر معنا در دعای افتتاح كه

یا من لا یزیده كثره العطاء الا جودا و كرما

ای بخشنده ای كه هر چه بیشتر می بخشی بخشندگی ات بیشتر می شود.

این از آن روست كه هر چه نیازمند بیشتر می شود رفع نیاز هم بیشتر خواهد شد.


صفحه 257، 258، 259.








    1. شنیدنی است كه محیی الدین عربی، اهم و اعرف عارفان اسلام، در فصوص الحكم، در فص یونسی می آورد كه: «اعلم ان الشفقه علی عباد الله احق بالرعایه من الغیره فی الله» و سپس می گوید «داود علیه السلام چند بار بیت المقدس را بنا كرد و ویران شد. شكوه به خداوند برد. خداوند گفت بیت من به دست خونریزان قوام نمی پذیرد. گفت مگر خونشان را در راه تو نریختم. فرمود بلی ولكنهم الیسوا عبادی (مگر بندگان من نبودند؟)».